با لحن برخورندهای زنگ زده که چرا فقط چهار خط از مصاحبه من را توی گزارشت کار کردی؟ اول بهش گفتم چون بیشتر از همان چهار خط اطلاعات نداشت. صداش رفت بالاتر. دیدم پیرتر از آن است که بخواهم باش کل کل کنم هرچند که حسابی داشت روز خوبم را خط خطی میکرد.
ازش خواستم تا گوشی را نگه دارد که ایمیلش را باز کنم و ببینم چه چیزهایی را حذف کردهام. میگفت سه صفحه مصاحبه کرده و حالا فقط چهار خط باقی مانده ازش. ایمیل که باز شد، در همان نگاه اول فهمیدم که بیشتر از آن چهار خط ارزش انتشار ندارد، بماند که همان را هم توی رودربایستی زده بودم.
براش توضیح دادم این متنی که من دارم کمتر از دو صفحه است. دیگر آنکه وقتی فونت 18 را به 14 تبدیل کنی، متن کوتاهتر به نظر میرسد. بعد وسط گزارش هشت هزار کلمهایام که نمیشود یک هو یک متن سوال و جوابی بیاورم. میگفت چرا نمیشود. نباید حرفهای من ]منظورش سوالها بود[ را حذف میکردی. دوباره حرفم را تکرار کردم. محکم و آرام گفتم: نمیشود آقای فلانی. اما یک کار دیگر میتوانیم بکنیم. مصاحبه شما را خارج از این گزارش منتشر کنیم.
موافقت کرد و گفت خودش هم اینطور راضیتر است. گفتم حالا ببینیم چه میشود. و این چه میشود، معنیش این است که یا باید بگذاریم آن متن بی ارزش خبری با ادبیات ضعیف و شبیه نوشتههای 15 سال پیشِ من، توی ماهنامه منتشر بشود، یا عذابش دوباره بیفتد گردن خودم و مصاحبهاش را بازنویسی کنم.
ازش خواستم تا گوشی را نگه دارد که ایمیلش را باز کنم و ببینم چه چیزهایی را حذف کردهام. میگفت سه صفحه مصاحبه کرده و حالا فقط چهار خط باقی مانده ازش. ایمیل که باز شد، در همان نگاه اول فهمیدم که بیشتر از آن چهار خط ارزش انتشار ندارد، بماند که همان را هم توی رودربایستی زده بودم.
براش توضیح دادم این متنی که من دارم کمتر از دو صفحه است. دیگر آنکه وقتی فونت 18 را به 14 تبدیل کنی، متن کوتاهتر به نظر میرسد. بعد وسط گزارش هشت هزار کلمهایام که نمیشود یک هو یک متن سوال و جوابی بیاورم. میگفت چرا نمیشود. نباید حرفهای من ]منظورش سوالها بود[ را حذف میکردی. دوباره حرفم را تکرار کردم. محکم و آرام گفتم: نمیشود آقای فلانی. اما یک کار دیگر میتوانیم بکنیم. مصاحبه شما را خارج از این گزارش منتشر کنیم.
موافقت کرد و گفت خودش هم اینطور راضیتر است. گفتم حالا ببینیم چه میشود. و این چه میشود، معنیش این است که یا باید بگذاریم آن متن بی ارزش خبری با ادبیات ضعیف و شبیه نوشتههای 15 سال پیشِ من، توی ماهنامه منتشر بشود، یا عذابش دوباره بیفتد گردن خودم و مصاحبهاش را بازنویسی کنم.