۱۳۹۰ اسفند ۸, دوشنبه

از سری که درد می کند

می گن سری که درد نمی کنه دستمال نمی بندن اما نمی گن سری که درد می کنه و با دستمال بستن هم خوب نمی شه باید چه کارش کرد؟
می خوام بدونم مثلن این سر رو هم باید مثل دندون لق کند؟ یا چی؟
توو این یه ماه اخیر سردرد و بدخوابی که احتمالا بی ربط به هم نیستن، راندمان کارمو مورد عنایت قرار دادن.
بعد هم آخه اوون لباس چی بود لیلا حاتمی دیشب تنش کرد؟ این بانوی خوش سلیقه که همه چیزش دوست داشتنیه با این کارش ناراحتم کرد... پارچه ش خوب بودااا... دانتلش عالی بود... اما نه رنگشو دوس داشتم نه طراحیش رو... اما به هر حال دستشون درد نکنه واسمون اسکار گرفتن.
آقای سردبیر هم یا زودتر بیاد واسمون آهنگ بذاره... یا من برم ببینم این سر رو هم میشه مثِ دندون لق کند، یا باید یه فکر دیگه کنم واسش.

۱۳۹۰ اسفند ۷, یکشنبه

باری که به زمین گذاشتم

بار سنگینی رو زمین گذاشتم. پایان‌نامه تموم شده. ملتی خوشحالن.

اما من هنوز مزه تموم شدنش رو نچشیدم. فعلن هی دارم کار می کنم... هی کار می کنم... اما هرچی کار می کنم جبران دورانی که دو در کرده بودم نمی شه... خدا قسمت کنه امروز بعد از یک هفته که از دفاعم می گذره، می خوام برم چیز کیک و چای و همه چیزای خوشمزه ی کافه رییس رو بخورم. بعد یه برنامه کوتاه مدت هم دارم تا قبل از عید که عمده ش ایناس:
-         هفته ای حداقل 2 بار برم سینما. حتی اگه فیلما بی خود یا تکراری باشه... شاید جبران این مدتی که نرفتم بشه
-         تیاتر برم.  به این ترتیب: «مشروطه بانو». «شرق، شرق است». «جنوب از شمال غربی».
-         به جای دو در کردن و دیر اومدن سر کار و اینا... مثِ انسان های فرهیخته و متشخص، سه روز مرخصی بگیرم و بخوابم و «شکلات لرد» و «ناپلئونی قصر کسری» و «پای سیب سعید» بخورم و «آگلی بتی» ببینم و فیلمای خووب خووب وقت استراحت هم لباس و ملحفه بشورم.
-         چون نمی تونم رژیم بگیرم و در ماه گذشته هم بیشتر از 7کیلو اضافه وزن پیدا کردم، برم ماساژیده بشم، بلکه قبل از سال جدید به حال و روز طبیعی م برگردم.
-         کفش گلبهی، صورتی یا نارنجی بخرم.
-         به دو نفر که در هفته های اخیر دهنشون مورد عنایت واقع شد تا دفاع کنم، هدیه بدم.
-         کلی چیز دیگه...
الانم که خبر رسید پرستو آزاد شده. خوشحالی کنیم فعلن.