۱۳۸۹ بهمن ۳, یکشنبه

«آسیب شناسی یک لایک» یا چرا بی وقفه لایک می زنیم؟


به نظرم میزان لایک هایی که می زنیم، نحوه لایک هایی که می زنیم، و نوعاً دیس لایک هایمان یک جور ورودی هستند به درونمان.
مثلن به نظرم کسی که اولین لایک را به مطلبی می زند که مدت ها از پست شدنش می گذرد و بی شک خیلی ها خوانده اند و ازش رد شده اند، جسارت قابل تحسینی دارد. اینطور آدم ها شخصیت مستقلی دارند لابد و خیلی درگیر واکنش دیگران نیستند. خوشم آمد. لایک می زنم. گیرم که یک ماهی از پابلیش شدن این پست گذشته باشد و دریغ از یک لایک و اشاره و نگاه و این حرف ها.
این ویژگی را به نظرم می شود برای ده پانزده لایک اولی متصور شد اما یک جایی که کار به مور دن هاندرد لایک و این حرف ها می رسد، دیگر خیلی نمی شود روی استقلال شخصیت طرف لایک زده حساب باز کرد بماند که حالا شاید واقعن دیر رسیده باشد به ماجرا اما خوب من دارم از یک روال تکرار شونده حرف می زنم.
بعد یک وقت هایی می شود که می نویسد فلانی و فلانی و فلانی و اینقدر مور دیگر لایک دیس فلان. این جا وقتی است که آدم ها شاید ترغیب کننده باشند برای لایک کردن یک مطلب که فلانی که کارش خیلی درست لایک کرد ه سو، من هم لایکش می کنم. این درباره تقدم و تاخر لایک ها.
حالا اینکه چه مطالبی لایکیده می شوند. گاهی فقط یک کلید واژه، یک اسم، یک نشانه، یک عنصر خاطره انگیز، خیال انگیز یا هر چیز برانگیزاننده دیگری باعث می شود مطلبی را لایک بداریم! به همین سادگی. حتی به سادگی خواندن یکی دو پاراگراف اول و بی خیال شدن کل ماجرا. گاهی مطلب را اما به خاطر نویسنده اش لایک می زنیم که این به نظرم بدترین نوع لایک داشتن است و در واقع بی خود ترینش هم. از قدیم گفته اند عمو جان ببین چه می گوید نه اینکه کی می گوید و این حرف ها. بماند که جدیدا دارم احساس می کنم توی ریدر و این حرف ها یک جور مافیا هم درست شده که یک عده ای مان ناخودگاه یک عده ای را بایکوت می کنیم و یک عده ای را بولد که واقعن نمی دانم هدفمان چیست.
بعد بعضی ها که خیلی منتقد و داغون بد هستند، از لایک هم دریغ می کنند، می خوانند، لذتش را هم می برند، لایکش را نمی زنند اما. به نظرم آدم باید خیلی بخیل باشد وقتی که می شود با یک کلیک، حالی به نویسنده مطلبی که حالی داده بش، داده باشد، دریغ می کند ازش.
بعدتر یک عده آدم بی نظر هم هستند. بی وقفه لایک می زنند. اصلن اول لایک می زنند بعد مطلب را می خوانند، اگر کمی توی مطلب های که همان یک فرد مشخص، لایک زده بالا پایین کنی، تناقض از کلش می بارد و تابلوست که یارو یا نخوانده، لایکیده، یا کلن وضع خرابتر از این حرف ها بوده و نفهمیده.
خوب طبیعتن این بحث یک نتیجه گیری و جمع بندی و این ها می خواهد و نمی شود توی هوا تمامش کرد اما خوب شب بود، ماه پشت ابر بود، اعصاب من پیس آف شت بود و فعلن همین.

۱ نظر:

  1. خواندم
    تا آخرش را هم
    لایکش نمی کنم
    چون نمی شود!
    ولی این ها همه را که نوشتی که چه؟
    ضمیر ناخودآگاهمان را به رخ خودآگاهمان بکشانی؟!
    این که اظهر من الشمس است که ماچه در ضمیرمان پنهان کرده ایم و خودمان را به علی چپ ترین کوچه ی دنیا زده ایم و همه را هم به گردن ضمیری گذارده ایم که ناخودآگاه بودنش صرفاً لاپوشانی است!
    چه گفتیم؟
    خود هم نمی دانیم!
    می گذاریم به حساب نتیجه گیری تان...

    پاسخحذف