یعنی من معجزه م. بالشو تکیه دادم به بخاری، خودم به بالش، لپ تاپم بغلم. بعد هی بوی سوختگی میاد هی من می گم "ای بابا ما که ناهار و اینا نذاشتیم، لباسم که رو بخاری نیس. . . خو حتما برا همسایه هاست داره می سوزه."
بعد فلش فوروارد کنین به اینجای ماجرا که بخش غیر قابل توجهی از بالش فروغ قهوه ایِ سوخته و نازک شده بعد کافیه انگشتتو توش فرو کنی تا از اونورش درآد.
بعله.
در معجزه بودنت که شکی ندارم
پاسخحذفولی عاطفه این نوشته ی قبلیت (بدون عنوان) معرکه بود دختر
یه معرکه ی تموم عیار
گور بابای هر
چی آدم حسود و دگم و زبون
من! شازده ی شرقی این نوشته ات رو خیلی دوست دارم
خیلی خیلی خیلی