۱۳۸۹ شهریور ۲۳, سه‌شنبه

پاییز


هوا پاییزه است. سرما خورده ام. دمای اتاق خودم معمولیست اما در که باز می شود، باد سردی هجوم میاورد توی اتاقم. سطل زباله را طوری گذاشته ام کنج بین دیوار و در، که کامل باز نشود و سرما نخورد مرا بیشتر از این! خودم هم بساطم را آورده ام اینجا، تکیه به دیوار و نزدیک در نشسته ام. این مدلی که پاهام را دراز کرده ام و لپ تاپ را گذاشته ام روی پام، فقط از مچ پام به پایین یک باد خنک خوشمزه ای می خورد که کامل هم هضم می شود، چون دغدغه سردرد و بدن درد و این حرف ها ندارد با خودش برام.
هوا پاییزه است اما هنوز این اسپلیت روشن مانده و خانه را یخ در بهشتی کرده است، اتاق من آخر دنیاست توی خانه، اما باز سرد. بغل اتاقم حمام است و روبه روش درِ اتاق خواهرک. خواهرک، انقدر آمد توی اتاقم و رفت و گاهی هم آمد و نرفت که سرما خورد، اما با ویروس خفیف شده. هوا پاییزه است. سرما من را خورده. سوپ خوشمزه است. و یک چیزهایی هم شدیدا چرند اند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر