۱۳۹۰ فروردین ۲۳, سه‌شنبه

تو آتاری که بازی می کردیم
جون آدماش که تموم می شد
یا مثلن می خواست بگه بنزین هواپیماهه داره تموم میشه -البته ما می گفتیم می خواد بنزینش تموم شه، نمی دونم دقیقن چه مرگش بود-
بعد فقط یه چراغ فقط باقی می موند اونم چشمک زن
که هی آلارم می داد
که قرمز بود
منظورش این بود یه گِلی بگیرید به سرتون
وگرنه هرچی راه اومدین می شه بادِ هوا؛
هیچی
خواستم بگم الان من اونجام
چراغ قرمزه، نه چراغ قرمزا دارن آلارم می دن
که بجمب یه گِلی به سرت بگیر
وگرنه همش می شه باد هوا
می شی باد هوا...